غنچه ها ...

همیشه بهترین آینده بر پایه گذشته ای فراموش شده بنا می شود !
تازمانیکه غمها و اشتباهات گذشته را رها نکنی
نمیتوانی در زندگی پیشرفت کنی …
این نکته را از "غنچه ها" آموختم
تا لب به "خنده" وا نکنی، گل نمی شوی ...

زندگی ...

"زنده بودن" حرکتی افقی است از گهواره تا گور!
ولی "زندگی کردن" حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان ...

خداحافظ ...

"خدا" و "حافظ" را دوســــــــت دارم !!!

ولی "خــــــداحافظ" را نـــه ...

معنای ...

نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمک هایت
الفبای دلت معنای «نشکن!» را نمی فهمد ...

ارگ ...

نبودی ...بغض کردم ... حرفها را خود خوری کردم...

دلم ارگ است و ارگ از خشت ... ویران شد ... چه ویرانی...

مرا ...

دنبال کسی بود
که خودش را
یادش نیاورد!
برای همین رفت
و من در به در
دنبال کسی
که می گویند
مرا به یادم
می آورد ...

حتی ساعت ...

آدم ها آنقدر زود عوض می شوند
آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی
و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است...

نگذار ...

نگذار هرکسی از راه رسید با ساز دلت تمرین نوازندگی کند ...

هیچوقت ...

عاشق زمستان و برفم، او را نمی دانم... .

من و زمستان ، هیچوقت او را نفهمیدیم...!

همگی باهم ...

من 

خودم 

کـــــودکـــیـم 

وجــــدانـــــــم 

روحـــــــم 

هــــمــــگـــــی بــــا هـــمــــیـــــم . . . 
و عــــجــــب زنــــــدگـــــی جــــالــــبــــی داریــــم مــــا یــــک نـــفــــر…