سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

یک لحظه آرامش ...

۲۷ مطلب با موضوع «خیالت ...» ثبت شده است



فکر می کنم 
پاییز سرزمین بزرگیست...
سال هاست در پاییز کسی را گم کرده ام 

که پیدایش نمی کنم ...

مسعود ...


اگر این چشمه خیال نبود
از خلوت ِ پنجره
دق می‌کردیم ...
مسعود ...

منظورت از کنایه زدن چیست خوب من؟
گاهی کمی ملاحظه بد نیست خوب من

مسعود ...

نه شالی

نه کلاهی

نه چتری ...

راست می‌گویند آدمی که برای همیشه می‌رود

هیچ‌چیزش را جا نمی‌گذارد


نه شالی، نه کلاهی، نه چتری

بگو چگونه تحمل کند این خانه زمستانی را

که از چمدانِ تو جامانده است !!!


لیلا کردبچه

مسعود ...


گم شد 

صدای مرد 

چوپان

میان همهمه

خاطره ها...

مسعود ...


مـی گـویـنـد بـاران کـه بـبـاردبـوی ِ خـاک بـلـنـد مـی شـود
پـس چـرا ایـنـجـا
بـاران کـه مـی بـارد
عـطـر خـاطـ ـره هـا مـی پـیـچـد ..؟

مسعود ...


هر لحظه دم از نفاق با هم بزنند
یا حرفی از این سیاق با هم بزنند

یک بار نشد عقربه های ساعت
یک دور به اتفاق با هم بزنند ...


بیژن ارژن

مسعود ...


قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال

در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام!


قیصر امین پور

مسعود ...


"دل"
اتفاقی ترین اشتباه دنیاست..!
بسته میشود آنجا که نباید..!
کنده میشود از جایی که نباید..!

مسعود ...


کسی که چشم به راهه از کسی که تو راهه خسته تره ...

مسعود ...