سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

یک لحظه آرامش ...

۲۶ مطلب با موضوع «کودکی ...» ثبت شده است



در جهان چیزی زیباتر از دست و پای ظریف و گلی رنگ کودک نیست.

نوتردام دوپاری - ویکتور هوگو

مسعود ...

مهربانی 
همچون
کودکی 

تنهاست...

مسعود ...



چون پروانه ای بود
که از گل صورت تو
بر می خواست
و بر پنجره دل من
می نشست....


بیژن جلالی

مسعود ...



دلم برای کودکی

خنده های الکی

تنگ شده...

برای محله قدیمیمان...

دلم برای پیرمرد چرخ فلکی 

که مرا چندروز پشت پنجره منتظر می گذاشت 

تنگ شده...

کجایی پیرمرد...؟!!!

مسعود ...


دختر است دیگر 
بابایش ،نباشد زمین میخورد ...

مسعود ...


هنوزم هم
قل می خورد
چرخ کهنه کودکی هایم
در جاده خاطره
و چه شیب تندی دارد این جاده...؟!!!
پای دلت هی سر می خورد ...

مسعود ...


کانـــدیدا، رأی آورد!
تابـــلو، نقاش را ثروتمند کرد!
شــــعرِ شاعر، به چند زبان ترجمه شد!
کـــارگردان، جایزه ها را درو کرد!

و هنوز سر همان چهار راه واکس می زند
کـــــــــودکی که همیشه بهترین "ســــــوژه" است ...

مسعود ...


زندگی است دیگر
بالا بروی پایین بیایی باید زندگی اش کنی ..!

مسعود ...


باران میبارید …
از درزهای کفش کهنه کودکی سردی باران را … وقتی که از کنار نانوایی رد میشد …
از نگاه ناتوان برای خرید نان داغ ، عشق را دیدم که در چشمانش به مروارید شبیه تر بود !!!
خدایا به آسمانت چیزی بگو ..!

مسعود ...

از پسرک فقیر پرسیدند :
تا بحال دروغ گفته ای ؟ پسرک گفت :
دروغ هایم زمانی شروع شد که :
موضوع انشایم این بود:
تابستان را چگونه گذرانده اید ..؟

مسعود ...