می شود از ردِ باران رفتمی شود با سادگی آمیخت ....
مادرم فرشته است، ولی هیچوقت ندیده ام پرواز کندزیرا به پایشمن را بسته بودخواهرم را...برادرم را...پدرم را...و همه ی زندگی اش را...
دنیا و ارزوهایم ...گرچه کوچکند ولی زیبایی به بزرگی نیست...بهشت می تواند به اندازه کف دستت باشد ...
منظورت از کنایه زدن چیست خوب من؟گاهی کمی ملاحظه بد نیست خوب من
بهار...
چند روز دیگر می اید...
ومن دلم می سوزد ....
بهار یعنی ...
مرگ خاموش
"ادم برفی ها...."
نه شالی
نه کلاهی
نه چتری ...
راست میگویند آدمی که برای همیشه میرود
هیچچیزش را جا نمیگذارد
نه شالی، نه کلاهی، نه چتری
بگو چگونه تحمل کند این خانه زمستانی را
که از چمدانِ تو جامانده است !!!
لیلا کردبچه
گم شد
صدای مرد
چوپان
میان همهمه
خاطره ها...
این روزها سرمان بدجور گرم است
ولی کاش دلمان گرم بود
دل گرمی ها
از سرگرمی ها
گرمترند...
تنها برخی از آدمها
باران را احساس می کنند
بقیه فقط خیس می شوند ...