سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

یک لحظه آرامش ...

۱۱۳ مطلب با موضوع «عشق ...» ثبت شده است

کاش میشد لاغر کنم خیلی لاغر… 
بیست کیلو بشم! 
ده کیلو بشم! 
نه! … … 
سنگینه براش… 
پنج کیلو شم … 
تا دوباره برم رو " پاهای مــامــانم " بخوابم …!

مسعود ...


باران رحمت خدا همیشه می بارد

تقصیر ماست که کاسه هایمان را برعکس گرفته ایم!

مسعود ...


به جــز این وصفــــی از او در تب شعرم نمی گنجد:


تلاطم مو! ، غزاله پا! ، عسل گونه! ، هیاهو چشم..!

مسعود ...


زندگی مثل یک استکان چــــــای است!

به ندرت پیش می آید که

هم رنگش درست باشد..

هم طعمش و هم داغیش

امـــــا هیچ لذتی با آن برابر نیست …

مسعود ...



زندگی" باغی " است ؛

که

با عشق" باقی " است.

" مشغول دل " باش ؛ نه " دل مشغول "

بدان اگر " فرهاد" باشی ؛ همه چیز " شیرین " است.

مسعود ...


آن که بی باده کند جان مرا مست "خداست"

همه ی عمر برندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی ...

مسعود ...


هروقت از کسی ناراحت شدی...

یه لحظه...

فقط یه لحظه ....

به نبودنش فکر کن ...

مسعود ...


بدون تو این شهر با همه ی بزرگیش تنگ است و دلگیــــر ! 

مسعود ...


اگر روزی اب شوی

در زمین بروی...

میدانم شبی

باران می شوی...

وبر گونه هایم می باری...

مسعود ...


همچون قطاری که دودش بر میگردد

من میرفتم، امّا دلم بر میگشت...

مسعود ...