کاش میشد لاغر کنم خیلی لاغر… بیست کیلو بشم! ده کیلو بشم! نه! … … سنگینه براش… پنج کیلو شم … تا دوباره برم رو " پاهای مــامــانم " بخوابم …!
باران رحمت خدا همیشه می باردتقصیر ماست که کاسه هایمان را برعکس گرفته ایم!
به جــز این وصفــــی از او در تب شعرم نمی گنجد:
تلاطم مو! ، غزاله پا! ، عسل گونه! ، هیاهو چشم..!
زندگی مثل یک استکان چــــــای است!
به ندرت پیش می آید که
هم رنگش درست باشد..
هم طعمش و هم داغیش
امـــــا هیچ لذتی با آن برابر نیست …
زندگی" باغی " است ؛
که
با عشق" باقی " است.
" مشغول دل " باش ؛ نه " دل مشغول "
بدان اگر " فرهاد" باشی ؛ همه چیز " شیرین " است.
آن که بی باده کند جان مرا مست "خداست"
همه ی عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی ...
هروقت از کسی ناراحت شدی...یه لحظه...فقط یه لحظه ....به نبودنش فکر کن ...
بدون تو این شهر با همه ی بزرگیش تنگ است و دلگیــــر !
اگر روزی اب شویدر زمین بروی...میدانم شبیباران می شوی...وبر گونه هایم می باری...
همچون قطاری که دودش بر میگرددمن میرفتم، امّا دلم بر میگشت...