سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

یک لحظه آرامش ...

۲۷ مطلب با موضوع «خیالت ...» ثبت شده است


مرهم من
بوی تعفن زخمهایم
از دروازه ی شهر هم گذشت
و تو در همسایگی دیوار به دیوارم
سکوت به زبان گرفته ای
شتاب کن
وقتی نمانده
تا تکرار فاجعه ی نوشدارو ...

#س_م

مسعود ...


تاریخ را کنار بگذار ...
جغرافیـــــــــا مهمتر است 

تو کجـــــــایی ؟

مسعود ...


سربه هوا نیستم، 
اما همیشه چشم به آسمان دارم.
حال عجیبی ست،
دیدن همان آسمانی که شاید تو دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای ...

مسعود ...


کاش کسی بود 
که خط دلت را 
از چشمانت می خواند ...

#س_ح_د

مسعود ...

گوشه ای دنج
کلبه ای چوبی
چند تکه هیزم برای گرم شدن
سکوت
و
چند روز فراموشی...

مسعود ...


تقصیر تو نیست
هر چه هست 
زیر سر پاییز است
تا دل 
بی اگر و امایی تنگ تو شود ...

مسعود ...


الان ای کــاش نـزدیک تــو بــودم ...

مسعود ...


اشک 
سه حرف ندارد
اشک 
خیلی حرف دارد ...

مسعود ...


آخــرش درد دلـــت، دربـه‌درت خواهد کرد
مهره‌ی مار کسی، کور و کَرت خواهد کرد ...

#امیر_سهرابی

مسعود ...


تنهایی
خیابانی ست که هر روز قدم می زنم.
تَه ندارد لاکردار..!

#ر_ک

مسعود ...