سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

یک لحظه آرامش ...

۸۸ مطلب با موضوع «سرزمین عشق ...» ثبت شده است


نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمک هایت
الفبای دلت معنای «نشکن!» را نمی فهمد ...

مسعود ...


سـکـــــــه ی زنـدگـیم
شـیـــــــر نـدارد امــــــــا
هـمـیـن خـطـی کـه مـــــــرا
بـه تــــــو وصـــــــــــــــــل نـگـه مـی دارد را
دوست دارمـــــ ...!

مسعود ...


نبودی ...بغض کردم ... حرفها را خود خوری کردم...

دلم ارگ است و ارگ از خشت ... ویران شد ... چه ویرانی...

مسعود ...


عطرهای خوب، 
جای خالیشان هم بوی خوب می دهد
درست مثل جای خالی تـــو …!

مسعود ...


دنبال کسی بود
که خودش را
یادش نیاورد!
برای همین رفت
و من در به در
دنبال کسی
که می گویند
مرا به یادم
می آورد ...

مسعود ...


باید لیلایی باشد
بگوید مهریه‌ام باران

یک ماه.. دو ماه.. سه ماه.. که باران نبارید
مرد برود تمام شهر را جمع کند، 
ببرد بیرون شهر، 
نماز باران بخوانند

مهریه‌ی لیلا
مردم شهر را با هم
شهر را با باران

و این‌ همه را با خدا آشتی دهد ...

مسعود ...


نگذار هرکسی از راه رسید با ساز دلت تمرین نوازندگی کند ...

مسعود ...


بذار تو حال خودم باشم ، نمیتونم زورکی تو دل تو جاشم 

بذار تو حال خودم باشم ، میخوام چند روزی تنهاشم

بذار تو حال خودم باشم ، نمیخوام رویاهای تو از هم بپاشن

قشنگی صورت تو به خنده هاشن

بذار تو حال خودم باشم ، منو چن تا شمع

بذار تو حال خودم باشم ، نه نمیخوام پا شم

نمیخواد پاشه


مسعود ...


باید تو رو ببینم ولی آخه چه جوری !!!

آخه چرا تو از چشای من این همه دوری ...

مسعود ...


می و میخانه مست و می کشان مست
زمین مست و زمان مست، آسمان مست
نسیم از حلقه ی زلف تو بگذشت
چمن شد مست و باغ و باغبان مست
تا زدم یک جرعه می از چشم مستت
تا گرفتم جام مدهوشی ز دستت
شد زمین مست آسمان مست
بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست
تو زمزمه چنگ و عود منی
نغمه خفته در تار و پود منی
تو باده و جام و سبوی منی
مایه هستی و های و هوی منی
گرچه مست مستم نه می پرستم
به هر دو جهان مست عشق تو هستم
تا من چشم مست تو دیدم
ز ساغر عشقت دو جرعه چشیدم
شد زمین مست آسمان مست
بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست ..........

مسعود ...