سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

یک لحظه آرامش ...


میگویند سه موقع دعا برآورده میشود :

یکی وقت غروب

یکی زیر بارون

یکی هم وقتی دلت میشکند...

من وقت غروب زیربارون با دلی شکسته دعاکردم.

مسعود ...


" ﺍﺭﺯﺷﺶ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺷﺖ ..."

ﺟﻤﻠﻪ ﺍﯾﻪ ﮐﻪ خیلی هامون آخر عمری حتما به زبون میاریم ...

قبول داری؟
چه حسی داری اون لحظه؟

مسعود ...


پرندگان پشت بام را دوست دارم

دانه‌هایی را که هر روز برایشان می‌ریزم

در میان آن‌ها

یک پرنده‌ی بی‌معرفت هست

که می‌دانم روزی به آسمان خواهد رفت

و برنمی گردد.

من او را بیشتر دوست دارم


مسعود ...


گاه بی دل و دماغ میکند

گاه شور و شوقِ کار میشود

عشق تو

هر دقیقه ای به شیوه ای

در نهانم آشکار میشود

مسعود ...


من
از میان واژه های زلال
دوستی را برگزیده ام
آنجا که
برف های تنهایی
آب می شوند
در صدای تابستانی
یک دوست

مسعود ...

زندگی یک پاداش است نه یک مکافات

فرصتی است کوتاه! تا "ببالی" "بیابی" "بدانی" "بیندیشی" "بفهمی"
و "زیبا" بنگری…
و در نهایت در "خاطره ها" بمانی....

 

مسعود ...


سرمای نبودنت 

بدتر از سرمای زمستان است ...

به لرزه انداخته 

چهار ستون دلم را ...

مسعود ...


خیالت مثل چرت صبگاهیست,

مدام با خودم می گویم فقط پنج دقیقه ی دیگر !!

مسعود ...


دنیای آدم برفی دنیای ساده ایست
اگر برف بیاید هست
اگر برف نیاید نیست

مثل دنیای من
اگر تو باشی هستم
اگر نباشی .....!

مسعود ...


اگر بیشعورها عاشق می شوند فقط به یک دلیل است:
می خواهند در هیچ چیز کم نیاورند از جمله عشق !

{عشق بدون اخلاق حیوانیت است ...}

مسعود ...