سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

یک لحظه آرامش ...

۸۸ مطلب با موضوع «دل آرام ...» ثبت شده است


عشق یک حس مه آلود است
انتهایش را کسی هرگز نمی داند …

مسعود ...


کجاست جای رسیدن
و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن ؟!

"سهراب سپهری"

مسعود ...


درون من افکاری موج می زند که مدام طناب می شود بر گردنم.. 
چهار پایه یی نیست...
من از
ارتفاع رویاها یم سقوط کرده ام ...

مسعود ...


عشق

رد پا بود بر برف
رد پای کسی که
آمد و رفـت ...
مسعود ...


تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که،
ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت .
انـدازه مـی گـیـری !
حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی !
مقـایـسـه مـی کـنـی !
و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای ،
کـه زیـادتـر گذشـتـه ای ،
که زیـادتـر بـخـشـیـده ای ،
به قـدر یـک ذره ،
یک ثانیه حتی !
درست از همانجاست که توقع آغاز می شود
و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که ما می بریم…!

مسعود ...


در خیالم
با خیالت
بی خیال 

عالمم ...

مسعود ...


نمی دانم به مسافر دل بستم 
یا مسافر شد انکه به او 
دل بستم ...

مسعود ...


من و باران پُر میکنیم تنهایمان را او با صدایش من با نگاهم ...

مسعود ...


سکوت ...
صدای اب ...
بوی شکوفه ها ...
بوی کاهگل نم خورده ...
ولی خودمانیم
ادم گاهی دلش بهار می خواهد ...

#س_ح_د

مسعود ...


باران همیشه "حادثه ای شاعرانه" نیست

از ما که سقفمان شده است آسمان ، بپرس ..!

مسعود ...