دلم 3 چرخه کودکیم را می خواهد... دلم مادر بزرگم را می خواهد... هم بازی های کودکیم را می خواهد... و... ولی افسوس... دیوار زمان دیوار بلندیست و من اینور دیوار زمان گیر کرده ام.... به ناچار به همین خواستن های الکی دل خوشم ...
هروقت بین دوتا انتخاب مردد بودی شیر یا خط بنداز! مهم نیست شیر بیفته یا خط… مهم اینه که; اون لحظه ای که سکه داره رو هوا می چرخه… میفهمی دلت بیشتر میخواد شیر بیفته یا خط ...
مثل گنجشکها دوست دارمت... مثل گنجشک هایی که میدانند پای کدام پنجره ای ، نزدیک کدام درخت... مثل گنجشک ها بغض میکنم وقتی پنجره را می بندی میمانم پشت شیشه ، زیر برف و یخ میزنم از شب! من گنجشکم! مثل گنجشک ها دوست دارمت.... دانه بریزی یا نریزی ...
ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد دوباره دوام می آورد اما هر چه باشد ریسمان پاره ای است شاید ما دوباره همدیگر را دیدار کنیم اما در آنجا که ترکم کردی هرگز دوباره مرا نخواهی یافت ...!