چون پروانه ای بودکه از گل صورت توبر می خواستو بر پنجره دل منمی نشست....
بیژن جلالی
گاهیخوشی های کوچک زندگیدرآینده به بزرگترین حسرتهای زندگی تبدیل خواهند شد ...
مادرم فرشته است، ولی هیچوقت ندیده ام پرواز کندزیرا به پایشمن را بسته بودخواهرم را...برادرم را...پدرم را...و همه ی زندگی اش را...
دنیا و ارزوهایم ...گرچه کوچکند ولی زیبایی به بزرگی نیست...بهشت می تواند به اندازه کف دستت باشد ...
منظورت از کنایه زدن چیست خوب من؟گاهی کمی ملاحظه بد نیست خوب من
بهار...
چند روز دیگر می اید...
ومن دلم می سوزد ....
بهار یعنی ...
مرگ خاموش
"ادم برفی ها...."
نه شالی
نه کلاهی
نه چتری ...
راست میگویند آدمی که برای همیشه میرود
هیچچیزش را جا نمیگذارد
نه شالی، نه کلاهی، نه چتری
بگو چگونه تحمل کند این خانه زمستانی را
که از چمدانِ تو جامانده است !!!
لیلا کردبچه
گم شد
صدای مرد
چوپان
میان همهمه
خاطره ها...