سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

یک لحظه آرامش ...

۱۲۷ مطلب با موضوع «انسانها ...» ثبت شده است


مهربانی 
همچون
کودکی 

تنهاست...

مسعود ...


اگر این چشمه خیال نبود
از خلوت ِ پنجره
دق می‌کردیم ...
مسعود ...



چون پروانه ای بود
که از گل صورت تو
بر می خواست
و بر پنجره دل من
می نشست....


بیژن جلالی

مسعود ...


گاهی
خوشی های کوچک زندگی
درآینده به بزرگترین حسرتهای زندگی تبدیل خواهند شد ...

مسعود ...


مادرم فرشته است، ولی هیچوقت ندیده ام پرواز کند
زیرا به پایش
من را بسته بود
خواهرم را...
برادرم را...
پدرم را...
و همه ی زندگی اش را...

مسعود ...


دنیا 
و 
ارزوهایم ...

گرچه کوچکند 
ولی 
زیبایی به بزرگی نیست...
بهشت می تواند به اندازه کف دستت باشد ...

مسعود ...

منظورت از کنایه زدن چیست خوب من؟
گاهی کمی ملاحظه بد نیست خوب من

مسعود ...


بهار...

چند روز دیگر می اید...

ومن دلم می سوزد ....

بهار یعنی ...

مرگ خاموش 

"ادم برفی ها...."

مسعود ...

نه شالی

نه کلاهی

نه چتری ...

راست می‌گویند آدمی که برای همیشه می‌رود

هیچ‌چیزش را جا نمی‌گذارد


نه شالی، نه کلاهی، نه چتری

بگو چگونه تحمل کند این خانه زمستانی را

که از چمدانِ تو جامانده است !!!


لیلا کردبچه

مسعود ...


گم شد 

صدای مرد 

چوپان

میان همهمه

خاطره ها...

مسعود ...