سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

دل آرام ...

سیمرغ ...

یک لحظه آرامش ...

۵۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است


کاش کسی بود 
که خط دلت را 
از چشمانت می خواند ...

#س_ح_د

مسعود ...


آهای سرنوشت اسکار حق توست !!

سال هاست که مارا فیلم کرده ای ...

مسعود ...

از پسرک فقیر پرسیدند :
تا بحال دروغ گفته ای ؟ پسرک گفت :
دروغ هایم زمانی شروع شد که :
موضوع انشایم این بود:
تابستان را چگونه گذرانده اید ..؟

مسعود ...


نمی دانم فردا را نوشته ای یا نه؟ بگذار فردا مال ما باشد بگذار همین طور سفید سفید بماند چیزی در صفحه ی فردا ننویس
بگذار زنم فردا را از کیفش بیرون بیاورد پهن کند وسط هال دورش بنشینیم زنم کتلت درست کند با هم بخوریم دور کتلت ها سوخته است ... به رویش نیاوریم خدایا فردا را به ما بده بگذار پازل روز را ما بچینیم روز را از نو بنویسیم می خواهیم فردا هیچ شنبه باشد

خدایا
فردا را خودت خدا باش
بگذار دور هم باشیم
یک فردا را فقط باش
حتی اگر شده خدا هم نباشی ...

#جلیل_صفربیگی

مسعود ...


ساده که میشوی
همه چیز خوب میشود خودت غمتپ مشکلت غصه ات هوای شهرت آدمهای اطرافت حتی دشمنت یک آدم ساده که باشی برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست که قیمت تویوتا لندکروز چند است فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد مهم نیست نیاوران کجاست شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه کدام حوالی اند رستوران چینی ها گرانترین غذایش چیست ساده که باشی همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود همیشه لبخند بر لب داری بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی آدم برفی که درست میکنی شال گردنت را به او میبخشی ساده که باشی همین که بدانی بربری و لواش چند است
کفایت میکند نیازی به غذای چینی نیست
آبگوشت هم خوب است  ساده که باشی
آدمهای ساده را دوست دارم ...
بوی ناب آدم میدهند ...
مسعود ...


دنگ..،دنگ..
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من...
لحظه ها می گذرد

آنچه بگذشت ، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز... 


#سهراب_سپهری

مسعود ...


دردهایم را لایک کردندو گفتند زیبا بود. 
نمیدانستم مگر درد هم زیبا میشود؟ 
هی رفیق مجازی من... 
نوشته هایم دست خودم نیست 
دلم مینویسد و من

فقط نگاه می کنم ...

مسعود ...


تورا
"مه گرفت "
از من

در پیچ یک جاده برفی...

مسعود ...


این حوالی 
دشتیست سبز 
پر از زندگی

که بوی نان مردمانش 
افسونت می کند ...

مسعود ...


خداوند روز اول آفتاب را آفرید،. 
روز دوم دریا،. 
روز سوم صدا را،.
روز چهارم رنگها را،. 
روز پنجم حیوانات ،.
روز ششم انسان را،. 
و روز هفتم خداوند اندیشید دیگر چه چیزی را نیافریده است؟

پس تــــــو را برای من آفرید ...

مسعود ...