صبح ها ...

صبح ها که از خواب بیدار می شوید، 
دستگاه عیب سنج و ایرادگیر وجودتان را از کار بیندازید. 
قول می دهم … 
خورشید درخشان تر، پرنده ها خوش آوازتر، 
مردم مهربان تر و حتی کسب و کارتان پربرکت تر خواهد شد ...

عقربه های ساعت ...

هر لحظه دم از نفاق با هم بزنند
یا حرفی از این سیاق با هم بزنند

یک بار نشد عقربه های ساعت
یک دور به اتفاق با هم بزنند ...

بیژن ارژن

آدم برفی ...

قطره قطره شد آب آدم برفی
شد آب در آفتاب آدم برفی

آب از سر او گذشت اما هرگز
بیدار نشد ز خواب آدم برفی ...

بیژن ارژن

چرخ کهنه کودکی هایم ...

هنوزم هم
قل می خورد
چرخ کهنه کودکی هایم
در جاده خاطره
و چه شیب تندی دارد این جاده...؟!!!
پای دلت هی سر می خورد ...

در انتظار تو ...

قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام!

قیصر امین پور

باید بگردم ...

شلوغ است
خیلی شلوغ
پیدایش نمی کنم 
نمی دانم کجا گذاشتم 
سادگی را می گویم

باید بگردم
مطمئنم همین جاهاست ...

برای آمدنت ...

چشمانم را برای آمدنت کوک می کنم ...
تو نمی آیی
ومن برای همیشه 
خواب می مانم ...

مَحرم ...

محرمِ تن بودن،
با مَحرمِ دل شدن،
تفاوت دارد ..!

جواد مجابی

فصلهای سال ...

شما چون فصلهای سال هستید ، 
زیرا در زمستان خود بهار را انکار می کنید ،
در حالی که بهار سرسبز هرگز شما را انکار نمی کند ،
بلکه در سنگین ترین خواب غفلت به روی شما لبخند می زند ،
بی آنکه خشمگین شود و یا با شما ستیز کند و صفا و یکرنگی را نادیده بگیرد ...
#جبران_خلیل_جبران

به عشقت ...

به عشقت هرکسی شاعر شد از میدان به در کردم
زمانــــی مــــــولوی و این اواخر هم پنـــــــــاهی را !

#سورنا_جوکار